معنی میراث و مرده ریگ

حل جدول

مرده ریگ، میراث

ماترک


مرده ریگ ، میراث

ماترک


میراث و مرده ریگ

ماترک


مرده ریگ

میراث، ماترک

میراث

ارث، میراث

میراث، ماترک، ارث

ارث


میراث مرده

ارث،ماترک


میراث

مرده ریگ

فرهنگ فارسی هوشیار

مرده ریگ

(اسم) آنچه که از مرده برای وارثش بجاماند ارث میراث: از خراج ار جمع آری زر چو ریگ آخر آن از تو بماند مرده ریگ. (مثنوی)

لغت نامه دهخدا

مرده ریگ

مرده ریگ. [م ُ دَ / دِ](اِ مرکب) میراث. آنچه از مرده باز ماند. باز مانده. وامانده. تراث. ارثیه. ترکه. متروکات. مرده ری:
گنج زری که چو خسبی زیر ریگ
با تو باشد آن نماند مرده ریگ.
مولوی.
از خراج ار جمع آری زر چو ریگ
آخر آن از تو بماند مرده ریگ.
مولوی.
گر بود داد خسان افزون ز ریگ
تو بمیری و آن بماند مرده ریگ.
مولوی.
فردا شنیده ای که بود داغ سیم و زر
خود وقت مرگ می نهد این مرده ریگ داغ.
سعدی.
|| ارث. ||(ص مرکب) چیزهای زبون و سقط و کم بها.(انجمن آرا). ناچیز. فرومایه. وامانده.(غیاث اللغات). دشنام گونه ای با مفهومی نزدیک به بی صاحب. مانده. وامانده. زشت. منفور. مکروه.(یادداشت مرحوم دهخدا):
ماند چون پای مرده اندر ریگ
آن سر مرده ریگش اندر دیگ.
سنائی.
گفتم کلید حجره به من ده تو برنشین
این مرده ریگ را تو به آهستگی بیار.
سنائی.
به خدمت آمدم دی بامدادان
نبودی در وثاق مرده ریگت.
کمال اسماعیل.
ای بسا که زین بلای مرده ریگ
گشته است اندرجهان او خرده ریگ.
مولوی.
کان تف خورشید شهوت برزند
و آن خفاش مرده ریگت پر زند.
مولوی.
تیر قهر خویش بر پرش زنم
پر وبال مرده ریگش بشکنم.
مولوی.
بخدا ترا در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی.(عبید زاکانی). || سفله. پست:
برای باده دهد دین به باد چتوان کرد
که زندگانی این مرده ریگ با طرب است.
خاقانی.
ذکر موسی بهر روپوش است لیک
نور موسی نقد تست ای مرده ریگ.
مولوی.
|| شخص سست و فرومایه کار و بیکار و هیچکاره. که از او کاری بر نیاید.(برهان قاطع). رجوع به معنی قبلی شود.

فرهنگ عمید

مرده ریگ

مالی که از مرده باقی مانده باشد، میراث،
(صفت) [مجاز] بیهوده، بی‌ارزش، ناچیز، فرومایه: مانْد چون پای مقعد اندر ریگ / آن سر مرده‌ریگش اندر دیگ (سنائی: ۲۰۴)، قوم گفتندش که ای چون تلّ ریگ / پس چه می‌کردی، که‌ای، ای مرده‌ریگ؟ (مولوی: ۹۳۸)،
(اسم، صفت) وارث،

فارسی به عربی

مرده ریگ

تراث، میراث

فرهنگ معین

مرده ریگ

(~.) (اِمر.) میراث، ارث.

معادل ابجد

میراث و مرده ریگ

1236

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری